دِرهم های گیلگامش

 

دراهم كلكامش

 

شعر : ادیب کمال الدین

ترجمه : حمزه کوتی

 

 

 

(1)

 

در باغی کوچک تر از آن که بدانی

در برابر ریش گیلگامش

در میراث سَرای عراقی

بالای علفی که مِهر نمناک اش

خورد

و اشک اش چاک کرد

زیر غروب گاهانی سنگین تر از سنگ

کودک ـــ

هفت دِرهم خود را گم کرد

و گریه سر داد .

 

یا الهی برای چه این کودک گریه می کند ؟

 

(2)

 

آن [ زن ] ِ زندگی نام ِ

چهر ِ پوش

به قبای سیاهی و رؤیا

به قبای فقر و نگون ساری

اوست که مرا آن دِرهم هایی بداد

که زود گم شدند .

دیدار گذرا بود

شبیه به زندگانی ِ گذرا

و انکیدو گذرا بود

شبیه به افعی ِ گذرایی

که به زعم آنان راز را به سرقت برد

که خود نیز شبیه به گیلگامش بود .

 

یا الهی برای چه این کودک گریه می کند ؟

آیا نه به خاطر دِرهم ها ؟

 

(3)

 

باغ کوچک شد

( در واقع او کوچک تر از آن است

که بدانی )

و کودک بزرگ شد

ازدواج کرد

مهاجرت کرد

و حرف ِ شگفتی نوشت

و مُرد یا که در شُرُف مردن .

اما او هنوز نظر می کند به باغ :

یا الهی دِرهم ها کجاست ؟

هر دِرهمی نام اش سعادت بود

و هر دِرهمی نام اش عید بود

یا ابر

یا خورشید

یا دریا

یا بوسه ی مادر

چهر پوش به سیاهی .

هر دِرهمی

عبارتی بود از رازی

که گیلگامش یافت

و آنگاه با من اش در باغ گم کرد .

 

(4)

 

بعد از سالیانی چِهِل

نامه هایی شتافته به گیلگامش نوشتم

تا کمک کند مرا

به بازگرداندن دِرهم های گم شده ام

من تندیس سنگی اش را یافتم

بدون ریش بلندی

که سینه اش را بپوشاند .

متنبّه شدم که گیلگامش

تندیس خود را مزوّر جلوه داد

تا دورتر از راز به سر برد

و ای بسا دوورتر از نگون ساری

اما نه دورتر از دِرهم های هفت گانه ام .

 

(5)

 

داننده ی راز کیست یا الهی ؟

که می داند که گیلگامش

چگونه راز را گم کرد ؟

و کیست که آن را از او به سرقت برد ؟

چه کسی می داند

من چگونه دِرهم های هفت گانه ام را گم کردم

نزدیک باغی که زیر ریش او قرار دارد

یا در برابر آن ؟

 

کیست که دِرهم های مرا به سرقت برد

یا الهی ؟

 

(6)

 

حتی انکیدو نیز

که خود به دلایلی نا معلوم مُرد

راز را نمی داند

حتی اتونابشتم

یا زن ِ میخانه دار

نفرین بار

هیچ کس راز را نمی داند .

 

(7)

 

تنها من می دانم :

من چِهِل سال است

که در برابر ریش گیلگامش

زندگی می کنم

بالای علفی

که مِهر نمناک اش خورد

و اشک اش چاک کرد

زیر غروب گاهانی

سنگین تر از سنگ

تا هنگامه ی مرگ

می کاوم دِرهم های هفت گانه ای

که گم کردم

در زندگانی گذرا

چون لمس ِ افعی گذرا

چون ریش گذرای گیلگامش

به سوی غروب گاهانی

سنگین تر از سنگ .

صفحه عمومى

.